تولد یکسالگی یاسین
سالروز تولد یکسالگی یاسین، امام مهربون طلبیدمون
پی نوشت ها:
1- انگشت رضا موند لای در ماشین و سیاه شد. رضا در حالیکه گوله گوله اشک می ریخت، می گفت: اگه بادوم زمینی سرکه ای بخورم دستم خوب میشه!
2- محمود به اصرار خودش کچل شد. از اول تابستون التماس میکرد، قبول نمیکردم. تا اینکه به عنوان جایزه ی روزه گرفتن کامل، خودش گفت کچلم کن! باباشم گفت: کله ی خودشه اختیارشو داره. بزار کچل کنه. منم قبول کردم.
3 هر کاری کردیم یاسین بیدار شه، نشد. داداشا شمع و به جاش فوت کردن.
4. کارتی که گردن رضاست، اسم و عکس و آدرس و تلفنه. جاهای شلوغ میندازم گردنش.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی